Tuesday, November 14, 2017

پس لرزه ها کجاست؟ پس، لرزه ها کجاست؟


هر بار که چنین وقایعی اتفاق میافتد خیلی ها به فکر خدا میافتند. بعضی ها شروع میکنند به گلایه که «خدایا! رحمت و عدل و انصافت کجاست؟ چرا همیشه محرومان و فقیران باید قربانی این بلایا باشند؟» جوان ترها و شورشی ترها کفری میشوند و به زمین و زمان فحش می دهند. خیلی از مردم به خود آرامش می دهند که «حتما حکمتی در کار است.» فکر می کنند خدا مثل مدیر یک شرکت بیمه آن بالا نشسته و تا روز قیامت خسارات و لطمات بدبخت بیچاره ها را حساب میکند تا بعدا تمام و کمال اجرشان را بدهد. اما بیشتر از همه کسانی زمین لرزه و سونامی و سیل و امثالهم را کار خدا و نشانۀ حکمت الهی معرفی می کنند که مسئولیت این فجایع به عهدۀ خودشان است. این ها مسئول مدیریت جامعه اند. اعضای هیئت حاکمه اند. نمایندگان طبقۀ حاکم اند.  بلایای طبیعی که هیچ، این ها حتی گرانی را هم کار خدا قلمداد می کنند.
اشاره به مورد ژاپن و واکنش این کشور به زمین لرزه های شدید می تواند برای مردم ما آموزنده باشد. ژاپن جامعه ای سرمایه داری است. طبقۀ حاکمه بهره کشی از زنان و مردان کارگر را سازمان می دهد و سرمایه هایش در شبکۀ جهانی نظام امپریالیستی به کسب سود در نقاط مختلف دنیا مشغولند. اما در همین جامعۀ طبقاتی سالیان سال است که با به کار گیری شناخت علمی، تخصیص ِ بودجۀ کافی، استفاده از فن آوری مناسب جغرافیای زلزله خیز و برنامه ریزی پیشگیرانه و موثر آموزشی و تدافعی برای مقابله با بحران، موفق شده اند تعداد قربانیان زمین لرزه های پیاپی و شدید را به حداقل برسانند.  اتکاء هرچه بیشتر به علم باعث میشود که توده ها به نیروی دگرگون کنندۀ انسان بیشتر آگاه شوند. این جهت گیری و عملکرد، انسان ها را از خرافه و ماوراء الطبیعه بیشتر دور می کند حتی اگر در حرف کماکان خداباور باشند. برای رو کردن به شناخت علمی، ابزار علمی و تلاش برای تکامل آنها باید برای زندگی این جهانی احترام قائل بود، برای جان توده های مردم ارزش قائل بود، فریفتۀ دعا و وعدۀ بهشت نشد. برای پیشرفت علمی و مقابله با بلاهای طبیعی باید به حد کافی از هر آنچه خرافه و ضد علم است فاصله گرفت. یعنی همان کاری را کرد که بیشتر دانشمندان انجام می دهند ـ خواه خود را خداباور و دیندار بدانند یا ندانند. جامعه ای که چنین نکند درهای آزمون و تجربۀ علمی و دستیابی به قانونمندی های جهان مادی را بر خود می بندد و همچنان تسلیم توضیحات کهنۀ مذهبی در مورد علل وقایع باقی می ماند. توضیحات فریبکارانه و ضد انسانی از این دست که: «هر بلایی که بر سر قومی می آید نتیجۀ نافرمانی اش از احکام الهی است
متاسفانه بسیاری از مردم معترض و منتقد در مواجهه با فجایعی مثل این زلزلۀ مرگ آفرین، عملا به همان راه حلی متوسل میشوند که با نگاه و سیاست های طبقۀ حاکمه خوانایی دارد. برای مثال ابراز همدلی و کمک به آسیب دیدگان و بازماندگان قربانیان ـ علیرغم صداقت و صمیمیتی که در آن نهفته است ـ از محدودۀ «فرهنگ صدقه«  فراتر نمی رود. بیش از آنکه برخاسته از یک فرهنگ تعاون آگاهانه برای متحد شدن و به دست گرفتن زندگی خود و نزدیک شدن به راه حل واقعی چنین مصائبی باشد، بازتاب ترحم است.  احساس وظیفه ای است شبیه به پرداخت خمس و زکات به امید اجر دنیوی و اخروی. احساسی لحظه ای و زودگذر است چرا که به ریشه ها نمی پردازد؛ چرا که ریشه ها را نمی شناسد. فرهنگ تعاون آگاهانه صرفا به جمع آوری پول و پتو و مواد غذایی و دارو برای زلزله زدگان محدود نمی شود، صرفا ابراز همدردی در محل یا از راه دور با حادثه دیدگان نیست. زیربنای فرهنگ تعاون آگاهانه، تبلیغ و ترویج این سیاست در میان مردم است که مبنای هر برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی در کشور باید منافع و سلامتی و رفاه و آرامش اکثریت جامعه یعنی زنان و مردان کارگر و زحمتکش در شهر و روستا باشد. که اگر حکومتی مسئولیت کمبودها و محرومیت ها را به عهده نگرفت و مردم را به «خواست خدا» احاله داد فقط شایسته برانداختن است. که اگر مسئولان یک نظام در برنامه ریزی های کلان و تخصیص بودجه برای ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها، اولویت را به محل سکونت و کار طبقۀ حاکمۀ سرمایه دار و نهادها و مراکز سرکوب نظامی و امنیتی و مغزشویی مذهبی دادند، باید به اتهام خراب کردن خانه بر سر مردم محاکمه شوند. فرهنگ تعاون آگاهانه، کمک به سازماندهی اعتراض محرومان و تکامل آن به سطح مقاومت و مبارزۀ آگاهانه برای به دست گرفتن سرنوشت خویش است. اگر در پی هر بلای طبیعی چنین بذری در بین مردم افشانده نشود، پس لرزه های رهایی بخش در کار نخواهد بود.

Sunday, November 5, 2017




عریانی تابوهای تهران

«تهران تابو» فیلمی دیدنی است. علی سوزنده کارگردان 47 ساله ساکن آلمان، فیلمش را توسط موسسه اتریشی «coop99» تولید کرده که حامی و معرف فیلم های آلترناتیو و سینماگران نسل جدید است. ماجراهایی که در تهران تابو می بینیم برای همه ما آشنا است. کارگردان برای اینکه فیلم تا حد ممکن رئالیستی از آب در بیاید آن را به روش «روتواسکوپی rotoscopie» ساخته است. یعنی بازیگران مقابل پردۀ سبز ایفای نقش کرده اند؛ تصاویرشان با استفاده از برنامۀ کامپیوتری به انیمیشن تبدیل شده، سپس بر زمینۀ تصاویر جان یافتۀ خانه و خیابان قرار گرفته است. به هیچ روشی جز این نمی شد بیرون از تهران، فیلمی از زندگی روزمرۀ این شهر ساخت که تهرانش واقعا تهران باشد.
فیلم یک «سیاه نمایی» کامل است! از آن فیلم هایی که داد مقامات فرهنگی و ارشادی جمهوری اسلامی را در می آورد. «تهران تابو» عین یک آینه است در مقابل جامعه. هرکس می تواند گوشه ای از شخصیت یا زندگی خود و یا اطرافیان و در و همسایه اش را در آن پیدا کند. می تواند صحنه هایی که بارها در برابر چشمش رخ داده و از کنارش عبور کرده را برایش مرور کند. در این آینه ما دو پاره شدن فکری و هویتی اهالی یک کلان شهر را می بینیم که در دورویی و دروغ و فرصت طلبی و فساد بروز پیدا می کند. کلاف سر در گم روابط اسارت بار، خشن و تحمل ناپذیری را می بینیم که بین حاکمان و محکومان (از صحن دادگستری گرفته تا ایست بازرسی، از تاکسی گرفته تا تختخواب) برقرار شده است. ستم نهادینۀ جنسیتی و جایگاه فرودست زن در این جامعۀ طبقاتی سود ـ محور، واقعیتی است که از شوک آغازین تا تراژدی پایانی فیلم فریاد زده می شود.
علی سوزنده، در مورد انگیزۀ ساختن «تهران تابو» چنین می گوید: «یک روز در آلمان سوار مترو بودم. دو تا برادر دوقلوی ایرانی را دیدم که دارند با هم حرف می زنند. از روابط جنسی شان در سفری که به ایران داشتند می گفتند. آن وسط، صحبت از زن تن فروشی کردند که پسر خردسالش را هم با خود آورده بود. شنیدن این حرف، ذهن مرا مشغول مسئلۀ سکسوالیته در ایران کرد.  تحقیقاتم را با جست و جو در شبکه های اجتماعی به پیش بردم. خاطرات خودم را هم زیر و رو کردم. از خود پرسیدم که این همه تابو را چطور می شود به زبان آورد. ماجرا از اینجا شروع شد....» 
این روزها که رسانه های غرب تلاش می کنند تصویری رنگ و لعاب زده و توریستی از ایران جمهوری اسلامی به خورد افکار عمومی بدهند، نمایش فیلمی مثل «تهران تابو» حداقل می تواند پرسشی چند در ذهن بخشی از مخاطبان غیر ایرانی ایجاد کند. حداقل می تواند به آن دسته از سینماگران و هنرمندان که به تعهد اجتماعی فکر می کنند، حاضر نیستند با وضع حاکم کنار بیایند و ساکت نشستن رنج شان می دهد، راه نشان دهد.
  

خوزستان از نفس می افتد، خشم جان می گیرد

فجایع زیست محیطی در دنیای امروز اساسا نتیجه کارکرد نظام سود ـ محور جهانی سرمایه داری است. روند رو به گسترش تخریب محیط زیست در مناطق م...